English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8736 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overloading U بارگذاری اضافه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overloading U اضافه بارگذاری
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
loading U بارگذاری
indirect loading U بارگذاری غیرمستقیم
load sharing U شراکت در بارگذاری
dynamic loading U بارگذاری جنبشی
direct load U بارگذاری مستقیم
rate of loading U میزان بارگذاری
total charge U بارگذاری کامل
transverse loading U بارگذاری روی پایه
load reversal U دوره بارگذاری متناوب
emergency loading U بارگذاری فوق العاده
loading on alternate spans U حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
extras U اضافه
extra- U اضافه
extra U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
augmentation U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
increased U اضافه
in a. to U به اضافه
increscent U اضافه
increase U اضافه
spared U اضافه
spare U اضافه
overplus U اضافه
excesses U اضافه
excess U اضافه
plusage U اضافه
plussage U اضافه
additions U اضافه
addition U اضافه
surpluses U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
overload U اضافه بار
overload U اضافه فرفیت
margin product U اضافه محصول
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overloaded U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
overvoltage U اضافه ولتاژ
exeed U اضافه شدن از
in addition <adv.> U اضافه بر این
overloads U اضافه بار
affixing U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
aside from that <adv.> U اضافه بر این
excess U اضافه مازاد
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
excesses U اضافه مازاد
furthermore <adv.> U اضافه بر این
add U اضافه کردن
overtimer U اضافه کار کن
adding U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
overproduction U اضافه تولید
overpotential U اضافه ولتاژ
widening U اضافه پهنا
over load U اضافه بار
affix U اضافه نمودن
affixed U اضافه نمودن
overloads U اضافه فرفیت
surcharge U اضافه بار
surcharge U اضافه بها
surtax U اضافه مالیات
overcharge U اضافه هزینه
overcharged U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
overcharging U اضافه هزینه
genitive U حالت اضافه
added U اضافه شده
preposition U حرف اضافه
prepositions U حرف اضافه
service charge U اضافه کار
added to that U اضافه بران
budget surplus U اضافه بودجه
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
overdrafts U اضافه برداشت
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
overdraft U اضافه برداشت
over and above <adv.> U اضافه بر این
eke U اضافه کردن بر
what is more <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
imburse U اضافه کردن
excess price U اضافه قیمت
possessive U حالت اضافه
step up U اضافه کردن
excess luggage U اضافه بار
on top of that <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
surcharges U اضافه بار
possessives U حالت اضافه
subjoin U اضافه کردن
overshooting U اضافه جهش
overshoots U اضافه جهش
overpopulation U اضافه جمعیت
overtime U اضافه کاری
overtime U اضافه کار
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
premium U اضافه ارزش
premiums U اضافه ارزش
gen U حالت اضافه
superimposable U اضافه شدنی
superimposable U قابل اضافه
overshoot U اضافه جهش
surcharges U اضافه بها
append U اضافه کردن
access U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
add U اضافه کردن
per U حروف اضافه
accessed U الحاق اضافه
salary increase U اضافه حقوق
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
additionally <adv.> U اضافه بر این
overload principle U اصل اضافه باری
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
effusions U اضافه جریان بزور
effusion U اضافه جریان بزور
overdraw U اضافه برداشت کردن
play down U بازی در وقت اضافه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
gerund U اسمی که از اضافه کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
repositional U مانند حرف اضافه
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
over time pay U پول اضافه کار
prepositionally U بطور حرف اضافه
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
add in memory اضافه کردن به حافظه
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
extra bed U تخت خواب اضافه
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
over time pay U مزد اضافه کاری
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
eager beaver <idiom> U شخص همیشه داوطلب کار اضافه
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
Recent search history Forum search
2New Format
1 Add a recovery email to secure your account
2چشمتون روشن چي ميشه
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1pairing off
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com